پدید آورنده : حجت الاسلام و المسلمین حسین شریفی
مقدمه
یکی از نیازهای فطری بشر، حق جویی و حقیقت طلبی است. بشر، در این مسیر، برای خدایابی و تأمین این معرفت، همیشه کوشیده است. عوامل متعددی باعث شده است بر عطش معنوی جامعه بشری امروز افزوده شود. هم اکنون ده ها فرقه و ایین های مدعی عرفان و معنویت خرد و کلان، در سطح کشور ما در حال فعالیت و عضوگیری هستند.
بسیاری از اوقات، حق و باطل به هم درآمیخته اند و اهل باطل، هرگز رفتار یا اندیشه باطل خود را به صورت آشکار ارائه نمی دهند. بر این اساس، بسیاری از این ایین های عرفانی دروغین، سخنان نغز نیز دارند و اغلب بزرگان آن ها افرادی اندیشورند که سخنان خود را در قالبی زیبا ارائه می دهند. همین مسأله موجب گمراهی و انحراف بسیاری از افراد می شود.
در این مجموعه، برآنیم که معیارها و شاخص هایی برای بازشناسی عرفان و عارفان حقیقی از عرفان ها و عارفان بدلی و دروغین، به دست دهیم؛ تا خوانندگان بتوانند گوهرهای حقیقی و اصیل را از گوهرنماها باز شناسند.
پیش از آغاز بحث، لازم است به مفهوم شناسی بحث بپردازیم.
مفهوم شناسی
عرفان
واژه های عرفان و معرفت، از نظر لغوی به معنای «شناختن» می باشند؛ اما در اصطلاح متفاوتند. «معرفت»، هر نوع شناختی را شامل می شود؛ اما «عرفان»، شناخت ویژه ای است که از راه شهود درونی و دریافت باطنی حاصل می شود. البته شناخت های شهودی فراوانند؛ ولی همگی عرفان نیستند.
عرفان، عبارت است از «شناخت شهودی و باطنی خدای متعال، اسماء، صفات و افعال او»؛ به همین دلیل، شناخت عرفانی با شناخت عقلی متفاوت است. شناخت عرفانی، از سنخ مفاهیم و الفاظ و صورتهای ذهنی نیست؛ بلکه از سنخ یافتن و دریافتن است. البته چنین دریافتی به آسانی برای هر کسی به دست نمی اید. برای رسیدن به چنین درکی، نیازمند پیمودن مراحل و انجام ریاضت ها و تمرین های معنوی خاصی هستیم. این تمرین های معنوی و شیوه های سیر و سلوک، با عنوان «عرفان عملی» شناخته می شوند؛ البته در یک اصطلاح دیگر، عرفان عملی به پیمودنِ عملی این مراحل گفته می شود. یعنی به کار و شیوه کسی که برای رسیدن به شناخت شهودی خداوند، اسماء، صفات و افعال او، عملاً مشغول سیر و سلوک است، «عرفان عملی» گفته می شود. در عرفان عملی، سخن از این است که سالک برای آن که به مقام شهود همه جانبه توحید برسد، چه وظایفی در قبال خودش، جهان و خدا دارد. از چه نقطه ای باید آغاز کند و چه مراحل و منازل و مقاماتی را باید سپری نماید. در هر منزلی، چه حالاتی برای او پدید می اید و آفات و آسیب های هر منزل و مقام چیست و راه مبارزه با آن آفات کدام است.
عرفان عملی بسیار شبیه علم اخلاق است و تفاوت های اندکی با هم دارند.1 به تعبیر بهتر، عرفان عملی را می توان نوعی از اخلاق دانست که بعضاً با عنوان «اخلاق عرفانی» - مقابل «اخلاق فلسفی» و «اخلاق نقلی»- نامیده می شود. ویژگی ممتاز آن نسبت به دیگر تحقیقات اخلاقی این است که تکامل وجودی انسان را فقط در سعه عرضی آن نمی داند؛ بلکه انسان را افزون بر سعه وجودی عرضی، دارای سعه وجودی طولی هم می داند و مدعی است راه تکامل طولی انسان را در اختیار او قرار میدهد و او را از مرتبه نباتی و حیوانی، به مرحله انسانی و ملکی و الهی می رساند. به همین دلیل در اخلاق نقلی و عقلی، لزوماً برای اخلاقی شدن فرد، یک سیر منطقی و مترتب بر هم وجود ندارد؛ اما در اخلاق عرفانی با رتبه بندی و مرحله بندی خاصی رو به رو هستیم.
کتاب منازل السائرین، نوشته خواجه عبدالله انصاری(396-481ق) از مشهورترین کتاب های عرفان عملی یا اخلاق عرفانی است.2
ادراک شهودی، ادراکی شخصی است و به هیچ وجه نمی توان آن را عیناً به دیگران منتقل کرد. فقط می توان از قالب الفاظ و صورت های ذهنی استفاده کرده، تصویری از آن را برای دیگران به دست داد. چنین کاری را به یک معنا عرفان نظری می گویند؛ بنابراین عرفان نظری، عبارت است از: «گرفتن علم حصولی از علم حضوری و ریختن علم حضوری و شهود باطنی در قالب الفاظ و مفاهیم ذهنی».3
در مراحل اولیه رشدِ عرفان و در قرون نخستین پیدایش آن، عرفان بیشتر در قالب همان چیزی رواج داشت که از آن، به عرفان عملی تعبیر می کنیم؛ اما این علم نیز به دلایل خاصی رفته رفته حالت نظری یافت و در جایگاه علمی که نگاه خاصی به جهان، انسان و خدا دارد، در عرض فلسفه و کلام، یک نظام فکری و نظری ویژه را ارائه داد؛ به همین دلیل، در عرفان نظری از هستی، خدا، انسان و سرنوشت نهایی انسان بحث می شود.
ممکن است گفته شود اصطلاح عرفان، اصطلاحی مقدس است و شایسته نیست آن را دربارة هر نحله و مکتبی که به گونه ای از مسائل ماورایی یا قدرت های فوق طبیعی سخن می گوید، به کار ببریم. البته این، سخنِ درستی است که امروز در جامعه ما و در عرف زبانی بسیاری از ایرانیان، «عرفان» و «عارف» واژه هایی مقدس و محترمند4 و نمی توان هر فرد یا گروهی را به آن ها متصف کرد؛ اما اولاً، این واژه در عرف علمی -اعم از عرفان حقیقی و کاذب- است و ثانیاً، ممکن است به خودی خود واژهای مقدس باشد؛ ولی بعداً به دلیل پیدایش بدل هایی برای آن، دربارة نمونه های بدلی و تقلبی نیز به کار رفته است. به همین دلیل واژه «عرفان» طیف وسیعی از معانی و رویکردها را شامل می شود؛ از عرفان منهای خدا گرفته تا عرفان دینی و الهی. بر این اساس، می توان رویکردهای مادی و دنیایی به عرفان را نیز نوعی از عرفان دانسته و بی دغدغه این اصطلاح را درباره آن ها به کار گرفت؛ همان طور که واژه دین نیز گاهی درباره مکاتب و جریان هایی به کار می رود که همچون مکتب مارکسیسم، شاخصه بارز آن ها دین ستیزی است. همچنین به تعبیر قرآن، مرام و مسلک کافران و مخالفان پیامبر نیز «دین» نامیده می شود: «لکم دینُکم و لِی دین».
تصوف
«تصوف» و «عرفان»، در بسیاری از نوشته ها به صورت مترادف به کار میروند. برخی نیز «تصوف» را مترادف با «عرفان اسلامی» می دانند؛ از این رو ترکیب هایی همچون تصوف مسیحی، تصوف یهودی و تصوف هندی را جایز نمی دانند. امروزه در عرف مستشرقان و اسلام شناسان، این اصطلاح رواج دارد. آنان وقتی از تصوف یا صوفیسم سخن می گویند، منظوری جز عرفان اسلامی ندارند. البته در عرف مجامع شیعی، تصوف بار منفی دارد و عرفان واژه ای است که دارای بار مثبت است.
واژه تصوف بیشتر دربارة عارف نمایان یا عرفان های کاذب به کار می رود. به همین دلیل شخصیت هایی همچون ملا حسینقلی همدانی، قاضی طباطبائی، علامه طباطبائی و حضرت امام خمینی4را هرگز صوفی نمی گوییم؛ بلکه آنان را عارف می خوانیم.
شهید مطهری نیز تفاوت عرفان و تصوف را در این میداند که عرفان، به بعد فرهنگی عارفان اشاره دارد و تصوف، به بعد اجتماعی آنان.5
برای بیان رابطه عرفان و تصوف، لازم است ابتدا منظور خود را از تصوف معلوم کنیم. در تبیین حقیقت «تصوف» و «صوفی»، تعاریف زیادی بیان شده است.6 تصوف در بعضی تعاریف، با عرفان -به ویژه با عرفان عملی- تفاوتی ندارد، برای مثال، معروف کرخی در تعریف تصوف می گوید:
تصوف، گرفتن حقایق و گفتن به دقایق و نومید شدن از آنچه هست در دست خلایق است.7
ابو سعید ابو الخیر می گوید:
التصوف، الصبر تحت الامر و النهی و الرضا و التسلیم فی مجاری الأقدار؛8
تصوف، عبارت است از صبر برابر امر و نهی خداوند و خشنودی به قضای الهی و تسلیم او بودن.
ابن عربی در پاسخ به این که تصوف چیست؟ می گوید:
الوقوف مع الآداب الشرعیة ظاهراً و باطناً و هی مکارم الأخلاق.9
بدیهی است اگر منظور از تصوف، چنین معنایی باشد که در کلام این بزرگان آمده است، صرف نظر از پاره ای نقدهای جزئی، تفاوتی با عرفان عملی نخواهد داشت، و نه تنها هیچ اندیشوری با آن مخالف نیست؛ بلکه باید همگان در آن مسیر تلاش کنیم.............................
برای ادامه مطلب به این آدرس مراجعه فرمایید:
http://hakim-askari.rozblog.com/
سایت حکیم عسکری گیلانی لشت نشایی
آهی کشم زدل که کاش توبودی کنارمن+استادسیداصغرسعادت میرقدیم لاهیج
هرمَسئولی که بمردم خدمت نکندبایدتوی دَهَنش مُوش مُرده گذاشت
برو شیخا به فکر خویشتن باش !!+وبلاگ حکیم عسکری گیلانی
آیت الله سید اصغر سعادت میرقدیم لاهیجی+تبلیغ
سایت ماه اسکین طراح قالب وبلاگ رایگان با امکانات عالی
بازدید امروز: 48
بازدید دیروز: 120
کل بازدیدها: 186559